«اگر من نفرین شده ام ، شب برمی گردم تا شما را اذیت کنم.» به صورتهای شما حمله خواهم کرد ، به سینه های لرزان شما فشار می آورم. من شما را با وحشت از خواب محروم خواهم کرد » هوراس ، قرن اول میلادی.
شعری از مجموعه ی #ابوالملیح #شراره_جمشید
که را باید یافت که از لاشه ای محبوس˙ به خاطرِ عمارت _ بی آسیمه به غربت ِحاد ِ چشم آن شومیِ بخت را جلا دهد ! ▪▪▪ « به نزدیکیِ دست ها آن سیه غراب _درون را به اغما برد » ▪▪▪ پسین گاهی سراغ از علف جاری شد که جُست ، وارستن از […]
مجموعه شعر #ابوالملیح #نشرنصیرا #شراره_جمشید
چگونه تقریر شود آهِ فانوسی که نفهمید ، بر کدامین تربت بسوزد ! «چهره های کم رنگ ، تاریک می خوابند » کوه نفس می زند و ساغری که لب بسته است دستِ رد بر بال سقّا می کشد « هنوز نشسته است بر قدمتِ سنگ و مضمون از لوح می تراشد » : آنکه […]